شاهینشاهین، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

شاهین هدیه خدا

همیشه به قداست چشمهای تو ایمان داریم چه کسی چشمهای تو را رنگ کرده است؟ جه وقت دیگر گیتی میتواند چون تویی خلق کند؟فرشته ای معصوم در قالب یک انسان. فقط ساده میتوانم بگویم دوستت داریم.

نه ماهگیت مبارک

شاهینم  امروز شما نه ماهت تموم شد  مبارکت باشه مامان گلم.این روزا اینقدر سرم با شما گرم که وقت نمیکنم عکساتا بزارم .دیشبم یه جشن کوچولو با بابایی به مناسبت نه ماگیت و مروارید خوشگلت گرفتیم .امیدوارم همیشه سالم و موفق باشی .
14 شهريور 1393

اولین مروارید شاهین خان

سلام نفسم عمرم ، سلام عشقم ، سلام مرد کوچک زندگیم که با همین قدمهای کوچکت بزرگترین نقش زندگیم شدی .شاهین گلم چند روزی بود که همش لپای خوشگلت داغ داغ بود.من همش فکر میکردم تب داری اما مامان پروین میگفت از دندوناشه که بالاخره امروز وقتی خاله پریسا داشت بهت اب میداد گفت احساس کردم لیوانه صدا کرد ببین از دندونشه که با چراغ قوه و عملیات گول زدن شما اقای زرنگ دیدیم بلهههه دندون خوشگل شما جوانه زده .کلی جیغ زدیم و خوشحالی کردیم و کلی باهات رقصیدیم.قرار شد جشن دندونی شما را هفته اینده در یک مراسم زیبا جشن بگیریم.شاهینم مبارکت باشه .انشالله بقیشونم بدون اذیت شدن در بیاری پسر گلم.خیلی خیلی دوستت داریم.( 8 ماه و 24 روزگی ).
7 شهريور 1393

شاهینم 8 ماهه شد

سلام عشق مامان سلام پسمل مامان شاهینم 8 ماهگیت مبارک.هر چی زمان میگذره شما هم شیطون تر میشی و دوست داری همش کنجکاوی کنی فدای اون شیرین کاریهات بشم.تازگیها هر وقت میزارمت سر جات که بخوابی من که از اتاق میام بیرون میبینم 10 دقیقه بعد از روی هر چی بالشت و پتو رد شدی و اومدی تو راهرو دنبال نور و صدا منم یه دفعه خندم میگیره تا میگم شاهین یه خنده ای برا مامان میکنی کلی هم دست و پا میزنی یعنی بغلم کن منم بغلت میکنم و کلی میبوسمت و گازت میگیرم.از کارای این روزات بخوام بگم نمیتونم تمام شیرین کاریهاتا با اون عشق بگم اما خلاصه ای از اونا را واست مینویسم.عمر مامان بابا که از سر کار میاد کلی باهات بازی میکنه و شما برای تشکر کلی براش میخندی و قهقهه میزنی ...
14 مرداد 1393

تب روزوءلا

سلام شاهینم ، سلام نفسم  .مامانم این چند روزه من و بابا پژمان خیلی گرفته و ناراحت بودیم و اصلا لبخند به لبامون نیومد چون حال شما کوچولو مامان بد بدبود .چند روز پیش عصر که از خواب بیدار شدی بابایی گفت شاهین خیلی داغ منم که تب شما را گرقتم دیدم بلههههههه تبت روی 39 بود من دیگه  داشتم از ترس میمردم اخه کاری نکرده بودیم که مریض بشی .خلاصه بردیمت دکتر ، دکترم تا دید احتمال روزءلا را داد و گفت تا 3 روز تب بالا که باید استامینفون بدید و بعد 3 روز دونه های قرمز روی بدنت میریزه خیلی ترسیده بودم .پسرم تا 3 روز تبت خیلی بالا بود همش گریه میکردی و غر میزدی هم خودت اذیت شدی هم ما اصلا 3 روز نخوابیدی همشم تو خواب گریه میکردی بعد 3 روزم دونه ها ت...
10 مرداد 1393

عکس های شاهین تا 7 ماهگی

11 روزگی شاهین             لحظه سال تحویل 93                    سفر به یاسوج جاده اصفهان یاسوج                                          شاهین در چادر مسیر برگشت از شیراز به یاسوج                                                                                ...
15 تير 1393

زیباترین سورپرایز زندگیم

سلام پسر گلم.امروز 11 اذر 92 بابا مجبور شد برای خرید خونه به یه مسافرت چند روزه به کیش سفر کنه ولی قول داد زود زود برگرده اخه دیگه من روزای اخری که شما را نمیبینم دیگه قراره شما زود زود بیای بغلم و صدای نفسهاتا از نزدیک بشنوم .مامان برای این که تنها نباشه رفت خونه مامان پروین و قرار شد این چند روزه اونجا بمونه .دو سه روزی بود که با بابایی تلفنی صحبت میکردیم و بابا همش تاکید میکرد برای سلامتی شما و خودم پشت ماشین نشینم ،اما من بعضی وقتها شیطونی میکردم اما خیلی خیلی مراقب شما بودم. بابا گفت قراره من فردا شب برگردم و من خیلی خوشحال شدم چون میترسیدم یه موقع زود شما را به دنیا بیارم و بابا هم پیشمون نباشه اما بابا دیگه فردا شب پیشمونه.منم دیگه شب...
11 تير 1393

اش تاسیانه

نفس مامان ما یه رسمی داریم به اسم اش تاسیانه که برای زن باردار درست میکنند مثلا هر غذایی را دوست داشت توی اون سفره هست.که از خوش شانسی من یه بار مامان پروین درست کرد برام یه بارم خاله پروانه.که هم مامان پروین هم خاله پروانه کلی کادو برای من بابایی و شما گذاشته بودند   بابا بهرام مامان اکرم عمه ندا عمو مصطفی همه بهت کادو دادند و بابا بهرام برات کلی لباس خوشگل از کویت اورده بود.خیلی خیلی از همه تشکر میکنیم.انشالا وقتی بزرگ شدی بتونی این همه خوبی را با خوبی کردنت جبران کنی مامانی.
4 تير 1393

اماده کردن اطاق پسری

پسر نازم من همیشه عاشق اطاق سیسمونی بودم برای همین برای اماده کردن اطاقت کلی ذوق داشتم .برای کاغذ دیواری اطاقت کلی با بابایی گشتیم تا یه کاغذ دیواری خوشگل و ساده با رنگ بنفش انتخاب کردیم.برای وسایلتم که اقا جون زحمتشا کشید و همه وسایل و تتخت و کمدتا از بهترین جنسا انتخاب کرد ولی چون مامانی دیر برای شما وبلاگ ساخت نتونسم عکس کامل از اطاقت بگیرم.عزیزم همه اینها بهونه ایست برای امدنت .هر فرشته ای که خدا برای بنده هایش میفرسته لایق بهترینها هست و ما باید تمام سعی خود را برای امانت داری او بکنیم.عزیزم تو و امثال تو لایق بهترینها هستید همیشه دوستت خواهیم داشت.شروع اماده کردن اطاق در تاریخ 24 مهر 92 مصادف با عید قربان.
4 تير 1393