شاهینشاهین، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره

شاهین هدیه خدا

روز تعین جنسیت

یادمه 18 هفته بودم که میخواستم برم برای تععین جنسیت.به بابایی گفتم که من بعد از ظهر با خاله پریسا میرم سونوگرافی برات بگم دل تو دل بابات نبود که بفهمه نی نی ما پسر یا دختر.اینقدر بابایی توی مطب به من زنگ زد و اس ام اس داد که من مجبور شدک گوشیما خاموش کنم.وقتی هم نوبت ما شد خیلی ذوق داشتم بفهمم شما دختری یا پسر اما فقط خدا میدونه که هر وقت دکتر میخواست صدای قلب شما را بشنوه چقدر خدا خدا میکردم که زودتر پیدات کنه و صدای قلبت تو اطاق پخش بشه اخه شما خیلی شیطون بودی و دکتر دیر صدای قلبتا پیدا میکرد و تو این لحظه من فقظ بغض میکردم وهزار بار خدا را صدا میکردم و اون لحظه بود که صدای قلب کوچکت شنیده میشد و من دوباره اروم میشدم .دکتر اول همه چی را بر...
4 تير 1393

خاطرات بارداری

سلام پسر گلم .امروز میخوام از خاطرات بارداری برای شما بنویسم.اریبهشت 92 بود که متوجه بارداریم شدم و زودتر از همه به بابایی خبر دادم و خیلی خیلی خوشحال شد و برای همین یه جشن کوچولوی دو نفره راه انداختیم.بعد از بابایی همه با خبر شدند و تبریکات از همه جا سرازیر شد.و ما خودمون را برای امدن شما اماده کردیم.تو سه چهار ماهه اول خیلی ویار شدیدی داشتم حتی بعضی وقتها خون بالا میاوردم وکلا چیزی نمیتونسم بخورم اما بعد از 4 ماه خوب شدم و حسابی تلافی اون 4 ماه را در اوردم.اولین بار که برای شنیدن صدای قلب شما میخواستم برم خیلی استرس داشتمبرای همین اولین بار با عمه ندا رفتیم بیمارستان و صدای قلب شما را 21 اردیبهشت شنیدم و نمیتونم بگه از خوشحالی نزدیک بود فری...
4 تير 1393

اولین نامه به نی نی گلم

سلام عزیز دلم این اولین باری نیست که میخواستم برات وبلاگ درست کنم اما عزیز دلم منا ببخش که یکم با تاخیر شروع کردم اما اینقدر شما عزیز تو دل من و بابایی جا باز کردی که هیچکدوم از خاطراتت یادمون نمیره.ما برای اومدن شما لحظه شماری میکردیم برای همینم خدا خیلی زود به دعا های ما جواب داد و یک روز پاییزی قشنگ شما را به ما هدیه داد و شما قشنگترین هدیه بودی که تا حالا ما گرفته بودیم .امیدوارم لایق این هدیه گرانبها باشیم .دوستت داریم.
30 خرداد 1393