شاهینشاهین، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره

شاهین هدیه خدا

زیباترین سورپرایز زندگیم

1393/4/11 10:5
646 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر گلم.امروز 11 اذر 92 بابا مجبور شد برای خرید خونه به یه مسافرت چند روزه به کیش سفر کنه ولی قول داد زود زود برگرده اخه دیگه من روزای اخری که شما را نمیبینم دیگه قراره شما زود زود بیای بغلم و صدای نفسهاتا از نزدیک بشنومماچ.مامان برای این که تنها نباشه رفت خونه مامان پروین و قرار شد این چند روزه اونجا بمونه .دو سه روزی بود که با بابایی تلفنی صحبت میکردیم و بابا همش تاکید میکرد برای سلامتی شما و خودم پشت ماشین نشینم ،اما من بعضی وقتها شیطونی میکردم اما خیلی خیلی مراقب شما بودم.نیشخندبابا گفت قراره من فردا شب برگردم و من خیلی خوشحال شدم چون میترسیدم یه موقع زود شما را به دنیا بیارم و بابا هم پیشمون نباشه اما بابا دیگه فردا شب پیشمونه.منم دیگه شب پیش مامان پروین موندم .صبح ساعت 6 بود که با کمر درد از خواب بیدار شدم .گفتم یه کم راه میرم دوباره میخوابم.همین که بلند شدم یه دفعه احساس خیسی کردم زود رفتم دستشویی دیدم بلهههه کیسه ابم ترکیده خیلی وحشت کردماسترس اخه برای اومدن شما یه کم زود بود.بدو بدو رفتم پیش مامان پروین و داستانا با گریه زیاد گفتم. بنده خدا وقتی منا دید ترسید و کلی ارومم کرد و گفت اشکال نداره اگه خدا بخواد وقت زایمانه.منم هول کرده بودم و فقط گریه میکردم.چون پروندم پیشم نبود زنگ زدم مامان اکرم و خواهش کردم پرونده را بیارند بیمارستان کلینیک خانواده،مامان اکرم هم کلی ارومم کرد و کلی بهم تبریک گفت.مامان جون دایی سروش و اقاجونا بیدار کرد و اماده شدیم که بریم بیمارستان،دایی سروشم از هولش فقط ایت الکرسی میخوند.خلاصه اقا جون با سرعت زیاد که من تا حالا ندیده بودم منا گذاشت بیمارستان ،اونجا هم پرستارا به دکتر خانجانی زنگ زدند و منا اماده کردند.منم فقط تو این مدت گریه میکردم چرا بابا پژمان پیشمون نیست.تو حاله خودم بودم دیدم پرستاره اومد و گوشی مامان اکرما داد دستم و گفت شوهرت پشت خطه.....من اینقدر بغض داشتم که هرچی بابا میگفت الو افسانه نمیتونستم جواب بدم وفقط گریه میکردمگریه.دکتر که اومد منا بردند اطاق عمل و من دیکه بعد از امپول بیهوشی چیزی نفهمیدم.وقتی به هوش اومدم دایی سهرابا دیدم که با یه سبد گل خوشگل بالا سرمه و پیشونیما بوسید و بهم تبریک گفت .همه اومده بودند و کلی گل و شیرینی برات اورده بودند.پرستار هم اومد و دیدم یه فرشته زمینی را با خودش اورد و بهم تبریک گفت،همون لحظه عاشقت شدم و خدا را به خاطر این هدیه بزرگ شکر کردم و به خودم قول دادم در حد توانم نهایت مادری را برای هدیه خدا انجام بدم.سپاس خداوند عزوجل.

عکسات در ادامه مطلب

عکسات در ادامه مطلب

شاهین 11 روزه4پسر مامان

پسندها (10)

نظرات (1)

دی جی آرت
15 تیر 93 17:00
سلام اگه دوست داريد تقويم سال 93 فرزند دلبندتان را به صورت پوستر تک برگ داشته باشيد حتما به ما سر بزنيد و از فروشگاه ما آن را به سادگي خریداری و دانلود کنيد پنجاه درصد تخفيف ويژه ماه رمضان