تب روزوءلا

سلام شاهینم ، سلام نفسم  .مامانم این چند روزه من و بابا پژمان خیلی گرفته و ناراحت بودیم و اصلا لبخند به لبامون نیومد چون حال شما کوچولو مامان بد بدبود .چند روز پیش عصر که از خواب بیدار شدی بابایی گفت شاهین خیلی داغ منم که تب شما را گرقتم دیدم بلههههههه تبت روی 39 بود من دیگه  داشتم از ترس میمردم اخه کاری نکرده بودیم که مریض بشی .خلاصه بردیمت دکتر ، دکترم تا دید احتمال روزءلا را داد و گفت تا 3 روز تب بالا که باید استامینفون بدید و بعد 3 روز دونه های قرمز روی بدنت میریزه خیلی ترسیده بودم .پسرم تا 3 روز تبت خیلی بالا بود همش گریه میکردی و غر میزدی هم خودت اذیت شدی هم ما اصلا 3 روز نخوابیدی همشم تو خواب گریه میکردی بعد 3 روزم دونه ها تشریف فرما شدند و کل بدنت دونه زده حالا هم که دارم برات مینویسم خوابی توی خواب خیلی معصومی الهی مامان هیچ وقت مریضی بد نگیری نه تو نه بچه های دیگه  .شاهینم خیلی بد غذا شدی وزنتم تغییری نکرده بود انشاالله بعد بیماریت خوب بشی .پسرم تو این مدت بابا خیلی نگران شما بود نصف شبم همش بغلت میکرد و اروم میشدی ، همش پاشویت میکرد خیلی دلواپس بود اما همش به من روحیه میداد .شاهینم من همیشه میترسیدم این ویروسا بگیری که اخرشم گرفتی هیچ وقت تو زندگیت از هیچی نترس که یه وقت مثه من سرت میاد .باز هم برای همه چی خدا را شکر میکنم.راستی مامانی امروز عمه ندا برات یه استخر بادی با کلی توپ رنگارنگ گرفته بود که شما خیلی ذوق کردی بابایی هم چون شما مریض بودی زود رفت بادش کنه که شما بری توش و اب بازی کنی و دون دونات زود خوب بشه دسته بابایی عمه و خاله و همه درد نکنه که اینقدر فکر شما هستند و دوست ندارند مریضیتا ببینند .

پسری عکساتا بعد تو وبلاگت میزارم.تو وهمه نی نی هارا به خدا میسپارم و امیدوارم هیچ پدر مادری شاهد مریضی بچش نباشه .دوستت داریم.