روز تعین جنسیت

یادمه 18 هفته بودم که میخواستم برم برای تععین جنسیت.به بابایی گفتم که من بعد از ظهر با خاله پریسا میرم سونوگرافی برات بگم دل تو دل بابات نبود که بفهمه نی نی ما پسر یا دختر.اینقدر بابایی توی مطب به من زنگ زد و اس ام اس داد که من مجبور شدک گوشیما خاموش کنم.وقتی هم نوبت ما شد خیلی ذوق داشتم بفهمم شما دختری یا پسر اما فقط خدا میدونه که هر وقت دکتر میخواست صدای قلب شما را بشنوه چقدر خدا خدا میکردم که زودتر پیدات کنه و صدای قلبت تو اطاق پخش بشه اخه شما خیلی شیطون بودی و دکتر دیر صدای قلبتا پیدا میکرد و تو این لحظه من فقظ بغض میکردم وهزار بار خدا را صدا میکردم و اون لحظه بود که صدای قلب کوچکت شنیده میشد و من دوباره اروم میشدم .دکتر اول همه چی را بررسی کرد اخر دست ازش پرسیدم اقای دکتر جنسیتش مشخص ؟که گفت بلههههه اقا پسرههه ایشالا اقا دامادهم میشه.که من خیلی خوشحال شدم ولی به بابایی نگفتم تا شب بیاد خونه مامان پروین و اونجا بهش بگیم.بابا هم همش زنگ میزد رو گوشی خاله پریساکه برای غافلگیری بابا گوشی خاله را هم خاموش کردیم.شب که بابا اومد مامان پروین جواب سونوگرافی را داد به بابا و تا چشم بابا افتاد به برگه که شما شازده پسر هستی خیلی خوشحال شد و اون شب اولین باری بود که میدیدم بابا با اشتهای زیاد غذا خورد.تاریخ 5 مرداد 92.وزن جنین 195 گرم.