شاهینشاهین، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

شاهین هدیه خدا

خاطرات بارداری

1393/4/4 10:41
385 بازدید
اشتراک گذاری
سلام پسر گلم .امروز میخوام از خاطرات بارداری برای شما بنویسم.اریبهشت 92 بود که متوجه بارداریم شدم و زودتر از همه به بابایی خبر دادم و خیلی خیلی خوشحال شد و برای همین یه جشن کوچولوی دو نفره راه انداختیم.بعد از بابایی همه با خبر شدند و تبریکات از همه جا سرازیر شد.و ما خودمون را برای امدن شما اماده کردیم.تو سه چهار ماهه اول خیلی ویار شدیدی داشتم حتی بعضی وقتها خون بالا میاوردم وکلا چیزی نمیتونسم بخورم اما بعد از 4 ماه خوب شدم و حسابی تلافی اون 4 ماه را در اوردم.اولین بار که برای شنیدن صدای قلب شما میخواستم برم خیلی استرس داشتمبرای همین اولین بار با عمه ندا رفتیم بیمارستان و صدای قلب شما را 21 اردیبهشت شنیدم و نمیتونم بگه از خوشحالی نزدیک بود فریاد بزنم و فقط تو اون لحظه گریه میکردم و خدا را شکر میکردم که خیلی زود جواب دعاهای ما را داد.و دکتر گفت شما الان اندازه یه دونه هسته سیب هستی و خیلی کوچولویی.دیگه بعد از اون دکتر شما شد دکتر خانجانی و چکاپ های هر ماهه شما شروع شد و تاریخ زایمان شما شد 4 دی.
پسندها (2)

نظرات (0)